نصیر حیدریان رهبر سرشناس ایرانی و بین المللی اركستر معتقد است اجرای مهدی وجدانی رهبر مهمان اركستر ملی ایران نشان داد او به کار خود مسلط بوده و با اصول رفتاری رهبر با ارکستر آشنا بودند. نصیر حیدریان رهبر اركستر بین المللی و استاد دانشگاه اتریش كه سابقه طولانی در زمینه رهبری اركستر دارد درباره آخرین اجرای اركستر ملی ایران و حواشی آن صحبت كرد.
حیدریان ضمن ابراز رضایتمندی از حضور جوانان در عرصه رهبری اركستر در سطوح بالا گفت:
"در درجه ی اول باید بگویم که این بسیار خبر خوب و خوشحال کنندهای است که به جوانان میدان داده و اعتماد شود تا بتوانند روی صحنه هنر خود را به نمایش بگذارند، چرا که هر رهبر و نوازنده فقط با حضور در صحنه تجربه کسب کرده و به تکامل میرسد و این موضع در رابطه با رهبرها به مراتب بیشتر صدق میکند، چرا که رهبر جوان بدون ارکستر امکان کسب تجربه نخواهد داشت"
وی با تاكید بر لزوم شناخت اصول رفتاری رهبری اركستر در ادامه افزود:
"در مورد مهدی وجدانی با توجه به سفری که همراه ارکستر سمفونیک تهران در چین داشتیم من با ایشان آشنا شدم، انسان با شخصیتی هستند. و در زمینه ی موسیقی با توجه به مباحث پیش آمده اطلاعات خوبی داشتند."
او ادامه داد:
"بعد از کنسرتشان با ارکستر ملی، تعدادی از نوازندگان پیام داشتم و شنیدم که آقای وجدانی با ارکستر خوب و حرفه ای کار کرده و به کار خود مسلط و با اصول رفتاری رهبر با ارکستر آشنا بودند. در ضمن چون در اتریش ساكن هستم امکان حضور در کنسرتشان را نداشتم که در این زمینه بتوانم اظهار نظر کنم اما بازتاب خوبی از اجرای ایشان وجود دارد كه مسلما باتوجه به شناختی كه از ایشان در سفر مذكور پیدا كردم كاملا مشخص بود كه توانایی لازم را دارند."
نصیر حیدریان پیشتر بصورت مهمان اركستر سمفونیك تهران را رهبری كرده و در فستیوال شانگهای در كشور چین با اجرای سمفونی شماره ٩ اثر دورژاك تحسین حاضران را برانگیخت.
وقتی آهنگسازی را به عنوان رشتهاش انتخاب کرد؛ «امانوئل ملک اصلانیان» برایش پیغام گذاشت که نمیبخشدش. گفت که او یک پیانیستِ ذاتی به دنیا آمده بود و باید همین رشته را میخواند. استادِ پیانیست، لابد که قصهگویی شاگرد را نشنیده بود. اینکه وقتی داستانِ زندگی پرپیچ و خماش را تعریف میکند؛ چگونه چشمهایش برق میزند و مثلِ قصهگویی قهار به آنها آب و تاب میدهد و آدم را هر لحظه بیشتر منتظر میکند تا بشنود چه گذشت بر این استادِ کارکشتهی موسیقی که بخشِ مهمی از تاریخِ چند دههی اخیر روی گردههایش است. او از استادانش که صحبت میکند، سراپا احترام میشود. یادش میماند که بگوید ارفع اطرایی چه نقشی در زندگیاش داشت یا حسین دهلوی در موسیقی ایران چه نقش مهمی را ایفا کرد. یا اینکه امانوئل ملکاصلانیان تا چه اندازه استاد کار بلدی بود. قصهاش را میگوید و مثلِ یک راوی صادق گزارش میدهد. از هر دورهای که میخواهد سخن بگوید، تحلیلِ منطقیاش را میدهد. «کامبیز روشنروان» زندگی عجیبی داشته است. هنرستان، دانشگاه، آن سربازی عجیب و غریب، آن رفتنش به انگلیس و درسخواندنش در امریکا و بازگشتش به ایران. چند روز بعد از انقلاب. خب آدم باید وطنش را خیلی دوست داشته باشد که در شرایطی که میداند موسیقی تعطیل است، پیشنهادِ وسوسهانگیزِ آن دانشگاهِ معتبر را رها کند و بیاید به ایران برای اینکه به وطنش خدمت کند، باید خیلی زیاد دوست داشته باشد نه به همان شکلِ معمولی که همه سرزمینشان را دوست دارند.
به قیافهی آرامش نباید نگاه کرد، راستش حتی نباید با طنینِ آرامِ صدایش قضاوتش کرد. او روزگاری در هنرستانِ عالی موسیقی، چنان از خروسخوانِ صبح تا به قولِ قدیمیها شغالخوانِ شب، در حیاطِ هنرستان سازش را مینواخت؛ آنقدر که «حسین دهلوی» از خانه بکوبد و بیاید مدرسه و گوشِ شاگردش را بکشد و از مدرسه بیرونش کند؛ آن روحیه هنوز هم باقی است؛ اگر نبود که «کامبیز روشنروان»، کامبیز روشنروان نمیشد
منبع: سایت موسیقی ما