به گزارش «اول فای» و به نقل از نوا، امیرحسین مدرس در برنامه ساعت بیست و پنج شبکه پنج سیما، با عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه سرای نامی کشور در مورد مسائل و مشکلات ترانه سرایان و موسیقی کشور گفتگو کرد:
**امروزه کلام دنباله رو موسیقی شده است
کاکایی دربارهی اینکه موسیقی در ایران متأثر از کلام و شعر است و یا بالعکس عنوان کرد:
"به نظر می اید که امروزه کلام دنباله رو موسیقی شده و به نوعی موسیقی کلام را به خدمت گرفته است و کلام هویت مستقل خود را رفته به رفته از دست میدهد.موسیقی با حالت ریتمیک شدن ایجاد خلصه میکند و کلام سعی میکند مزاحمتی ایجاد نکند زیرا بنا است حس موسیقی منتقل شود و شنونده دچار اختلال نشود و کلمه نقش نت بازی میکند و ما از آواز به تصنیف رسیدهایم معمولا در آواز حق کلام ادامیشود و امروز با توجه به کاهش سن شنونده های موسیقی و بازاری شدن موسیقی رفته رفته به سمت موسیقی ریتمیک رفته و شنونده تنها میل دارد چند کلمه بشنوند و در زمانه ما کلام متأسفانه تابعی از موسیقی شده و هویت خود را از دست داده است."
**تفاوت تصنیف با ترانه محاوره
کاکایی در پاسخ به این پرسش که «چرا در تصنیف های جدید بر خلاف تصنیف های قدیمی کلام جایگاه خود را حفظ نکرده است و ما دیگر شعر نمیبینیم و به ندرت شاهد شعر خوب هستیم؟» گفت:
"تصنیف در سایه غزل زندگی کرد زیرا تصنیف کلام نوشتاری بود که با استفاده از صناعاتی که در غزل سنتی بکار میرود خود را در خدمت موسیقی قرار داد و شیدا جز اولین پایه گذران زبان های بومی به ترانه بود، بعد از آن در دوران مشروطیت مطالبات اجتماعی مردم زیاد میشود و برای اولین بار موسیقی مجلسی تبدیل به موسیقی کنسرتی میشود و عارف پایه گذار کنسرت میشود، در کنار آن، موسیقی ای که شیدا احیا کرد یعنی موسیقی بومی و محلی بطور جدی ورود میکند و موسیقی پاپ در دهه سی و چهل به اوج میرسد. تفاوت تصنیف با ترانه محاوره به این شکل است؛ اولین تفاوت اینکه تصنیف تابعی از عروض است چون تابعی از شعر فارسی است شعر فارسی از دیرباز تحت قیمومیت عروض عربی قرار گرفته است و شعر فارسی با مختصر تغییراتی خود را با عروض عربی تطبیق داد اما کلام بومی ما هجایی بوده است. ترانه نوین پاپ با وزن ایقایی است هنگامی که ترانه سراهای ما شعر میگویند وزن را بلد نیستند رعایت کنند تصنیف چون مولود غزل است پیشینه شعر فارسی پشت سرش است ضمنا از حدود خود تجاوز نمیکند. ترانه سدها را شکسته بنابراین وقتی به همه جای زندگی ما سرک می کشد گفت و گوهای فاخر و جالبی در آن نیست و زندگی امروز وارد ترانه های نوین شده و چون ما مشاهده میکنیم برای ما قابل لمس است اما فضای راز گونه شعر قدیمی برایمان جالب است لذا در تصنیف کلام فاخر را می بینیم و در ترانه کلام مبتذل شاید این دلیلی برای تفاوت این دو باشد."
**دست ترانه سرا در سرودن شعر میلرزد
کاکایی اظهار کرد:
"موسیقی رسانه قدرتمندی است و شما اگر بخواهید بخشی از خاطرات انقلاب را زنده کنید به سراغ موسیقی ان دوران میروید وقتی این مقدار اثرگذاری از موسیقی سراغ دارید چرا تنها به نوستالژی ها دلخوش کردید که دهه فجری بشود و ان را پخش کنید و چرا کاری نمیکنید ترانه سرا دست و دلش از سرودن ترانه ای نلرزد تا کلامی ننویسد که امروز و فردا با او برخورد نشود. امروز دست و دلها می لرزد از وجود جایگاه ممیزی ترانه که من هم مدتی در این جایگاه مشغول بکار بودم و از آنجا بیرون آمدم زیرا توقعاتی از من داشتند که از عهده من ادیب ساخته نیست. من تصورم این بود که قرار است کلام را از بعد علمی بررسی کنیم اما دیدم توقعاتی از انتشار ترانه ها دارند و آن توقعات نشان دار است و دوست داشتند در کسوت شواری علمی توقعات خاصی را برآورده کنند و ووجود این نگاه مراقبت فرهنگی مبالغه آمیز باعث این امر شده است. موسیقی امروز جرات پاسخگویی ندارد همانطور که جامعه قدرت پرسش ندارد."
**جامعه ای که مقلد وار تربیت می شود
امیرحسین مدرس در ادامه پرسید آیا ترانه ها زبان امروز ما هستند؟ این ترانه سرا پاسخ گفت:
"این ترانه ها زبان مطالبات حقیقی مردم نیست شما در نقطه ای از تهران فرهنگسرا میزنید و میتوانید کلاس های فاخر بگذارید و یا میتوانید تنها کلاس های منجوق دوزی و غیره بگذارید این کاملا بسته به مدیریت فرهنگی دارد. چرا ما موسیقی جدی نداریم وتنها موسیقی عامه پسند به نازلترین شکل آن وجود دارد."
این شاعر در پاسخ این پرسش که «به چه علت بحث سلیقه مردم در موسیقی مطرح میشود و آیا تنها باید بر موج سلیقه مردم سوار شویم؟» اظهار کرد:
"در عصر مغول اخلاق و انسانیت سقوط کرد و در شرایط اینچنینی ادبیات صوفیانه مطرح شد و مردم توان مقابله نداشتند و رو به قضا و قدر آوردند و خیلی از افراد شاخص نظیر سعدی در این دوران ظهور کرد و این ادبیات به ما ضربه زد و اگر کسی مثل علامه اقبال نبود که بگوید دست از صوفی گری بردارید و جامعه خود را بسازید شاید کشورهای بلاد اسلامی تا سال ها درگیر این افکار بودند و این نشان میدهد جامعه گاه به این سمت ها میرود جامعه ای که دهانش را میبندید و جامعه ای که اجازه اظهار نظر ندارد و مقلد وار بار می اورید سلیقه اینچنینی پیدا میکند که شرکتهای هلدینگ با هم مسابقه میدهند تا برای این معتاد کنار خیابان مواد مخدر تولید کنند این خیلی دردناک است."
**ورود فرهنگ صوفی گری در موسیقی پاپ
وی افزود:
"در موسیقی پاپ هم نوعی کلمات صوفیانه وارد شده است. کلمات می و شراب با اصطلاحات عرفانی وارد ترانه شده آیا این خدمتی به تاریخ یک ملت است یا خیانت. به نظر من موسیقی پاپ و شعرا و موزیسین ها نمیتوانند به تنهایی این مشکل را حل کنند و این اتفاق باید در سرتاسر جامعه بیفتد و جامعه پویا شود و این جامعه میتواند مولد آثار خوب باشد و موسیقی خوب هم ایجاد شود کماینکه در دوره کوتاهی شاهد آن بودیم اما شرایط فعلی شرایط بیداری نیست."
عبدالحبار کاکایی در ادامه عنوان کرد:
"اگر قابلیت رعایت موازین بلاغت ادبی وجود داشته باشد مخصوصا در زبان آوری چه بهتر که موزیسین بتوانند کلام مناسب با احساسات خود را بگویند که معمولا اینطور نبوده است و افرادی موفق بوده اند که شعر میگفتند و شنونده موسیقی بودند زیرا قرار دادن جملات شعر بر روی موسیقی با هوشیاری صورت میگیرد و شاعر باید تابع موسیقی باشد. منطق موسیقی با شعر فرق دارد .اگر خواننده این تبحر را داشته باشد که خوب است اما معمولا اینگونه نیست."
**آهنگسازی هویت خود را از دست داده است
در اینجا کاکایی درباره تلفیق در شعر گفت:
"درتلفیق سازنده آهنگ باید آگاهی داشته باشد وبه این نکته واقف باشد که شعر تنها کلام نمیگوید و پشت آن احساس نهفته است و باید روی موسیقی قرار بگیرد بنابراین موزیسین باید شعر را خوب بشناسد و در خدمت شعر باشد واگر عکس این باشد کلام در خدمت موسیقی قرار می گیرد. من خودم بارها تأسف خوردم از اشعاری که به خواننده دادم و گفتم ای کاش خودم دکلمه کرده بودم. آهنگساز باید از چند لایه شعر مطلع باشد اما آهنگسازی در روزگار ما هویت خود را از دست داده است و موسیقی به نوعی بیان کننده احوال روزگار ما شده است آیا آهنگسازانی هستند که اینگونه احوال جامعه را بیان کنند؟ مدرنیته برای ما وارد شد و منازعه ای بین مدرنیته و سنت در میگیرد و در این شرایط موسقی سنتی ما به حاشیه رفته و در تولید موسیقی تنظیم کننده بیشتر از آهنگساز مطرح میشود و طبیعی است که آثار مهر ناماندگاری میخورند."
**کارگاه های شعر کنترل نمی شوند
وی در پایان برنامه درباره شرایط امروز تدریس شعر و ادبیات گفت:
"در انجمن های ادبی اتفاقات خوب و نقدهای موضعی میافتد. وقتی مرجع فرهنگی باشد هر کسی دست به قلم نمیبرد، در جامعه کارگاه های ادبی هست اما تعدد و تکثر دارند و بعضا درست کنترل نمیشود و اگر شورای فکری بر کارگاه های ادبی نظارت اشته باشد خوب است و هر شاعری نیاز دارد شعر را به کارگاه ادبی ببرد و در این کارگاه نکته سنجی صورت میگیرد و امیدوارم در نظارت ارگان های مرجع درست کار کنند."